به نظر میرسد علت اصلی این وضعیت موقتی و مقطعی بودن پویشها و آموزشهایی است که ارائه شده، چون ما هیچوقت به آموزش مستمر و همیشگی پایبند نبودهایم. البته طبیعتا وجود همان آموزشهای کوتاه و مقطعی هم بسیار ارزشمند است اما کافی نیست. تجربه نشان داده مسأله بهداشت دهان و دندان، برخلاف بسیاری از بیماریها، یک فرآیند مداوم پیشگیری است و نه یک درمان مقطعی. این موضوع همانند عادتهای رفتاری، نیازمند تکرار و نهادینهسازی در ساختارهای زندگی روزمره فرد است. درواقع آموزشهای مقطعی مانند یک سخنرانی در مدرسه یا یک پوستر در مطب تأثیر کوتاهمدت دارد اما برای جلوگیری از پوسیدگی، مسواک زدن صحیح، استفاده از نخ دندان و انتخابهای تغذیهای مناسب، باید به عادتهای ناخودآگاه افراد تبدیل شود. پیامهای بهداشتی باید به محیطهایی نفوذ کند که مردم معمولا آنها را با پیامهای آموزشی مرتبط نمیدانند. اگر شخصیت کودک در یک فیلم، روزی دوبارمسواک بزند،این رفتار بهداشتی درذهن مخاطب بهعنوان رفتاری پذیرفتهشده جای میگیرد.آنچه روشن است اینکه اگر پیامها و آموزشهای مورد نیاز جامعه درسطوح مختلف جامعه تکرارشود،ماندگاری بیشتری دارد.از طرف دیگر، برخی اقدامات عملی هم درمحیط مدرسه انجام میشودکه جامعیت نداردوبهصورت نصف ونیمه پیش میرود؛نمونهاش اقدام تحسینبرانگیز فلورایدتراپی است که فقط در برخی مدارس انجام میشود. یاحتی دربرخی فصول فراموش میشودوطبیعتا اقدام مفیدی مانند فلورایدتراپی، اگر به صورت مقطعی و ناقص اجرا شود وپشتوانه آموزش مستمر نداشته باشد، نمیتواند روند افزایشی پوسیدگی دندانها را متوقف کند. در این میان فراموش نکنیم که آموزش باید به والدین نیز داده شود؛ والدینی که خودشان باید بیاموزند چطور بهدرستی به کودکان خود مسواک زدن، نخ دندان کشیدن و استفاده از دهانشویه راآموزش دهند.همچنین آگاهیبخشی درباره تغذیه کودکان، تنوع و دفعات مصرف خوراکیها و لزوم جایگزین کردن تنقلاتی که پوسیدگی کمتری ایجاد میکند، نیازمند برنامهای آموزشی با ویژگی طولانیمدت است؛ که در اغلب اوقات، نادیده گرفته میشود. به نظر میرسد این مسئولیت، همگانی است و تنها با جریان آموزشی مداوم و فراگیر میتوانیم انتظار کاهش آمار پوسیدگی دندان در نسلهای آینده را داشته باشیم.